نقد و بررسی کتاب «عصبانی‌های عصر ما»؛ از روانشناسی اضطراب تا تحلیل احساس گناه

کارن هورنای کتاب «عصبانی‌های عصر ما» را با بیان گرایشش به مسأله روان‌رنجوری و با تأکید بر انحرافات خود از مفاهیم کلیدی فروید شروع می‌کند. او تعارضات واقعی بیمار را صرفاً تکرار موقعیت‌های عاطفی و کودکی نمی‌داند، زیرا روابط بین تجارب کودکی و موقعیت بعدی زندگی پیچیده‌تر از علت‌های ساده‌ای است که روانکاوان برای آن اعلام می‌کنند. علاوه بر این، او به اهمیت اولیه تأثیرات فرهنگی بر رشد روان رنجوری در مقایسه با عوامل بیولوژیکی معتقد است. و در نهایت بر نقش اصلی که اضطراب در روان رنجوری ایفا می‌کند تأکید می‌کند.

دو نکته اول (ارتباط تجارب کودکی با وضعیت واقعی زندگی و رابطه عوامل جامعه‌شناختی با عوامل بیولوژیک) بلافاصله توجه خواننده را برمی انگیزد زیرا در اینجا نویسنده دو موضوع را مطرح می‌کند که از منظر نظریه روانکاوانه نیاز به بررسی دقیق بیشتری دارد. نکته مهم، شناخت اضطراب به عنوان مرکز پویای سرکوب، مکانیسم‌های دفاعی و در نتیجه روان رنجوری، و همین‌طور جوهره تحقیقات فروید در یازده سال آخر عمرش است. این کتاب به طور خلاصه‌تر و عمدتاً در قالب استدلال به دو مسئله اول می‌پردازد، در حالی که ارزشمندترین بخش کتاب عصبانی‌های عصر ما بدون شک مشاهدات و نظرات به خوبی هضم شده نویسنده در مورد روان‌شناسی اضطراب است که ثمره تجارب بالینی غنی و موشکافانه‌ی او است.

کتاب عصبانی های عصر ما اثر کارن هورنای

در این کتاب بر این واقعیت تاکید زیادی شده که در پس تنوع زیاد پدیده‌های روان‌رنجوری و شخصیت‌های روان‌رنجور می‌توان چند موقعیت متداول تعارض عاطفی را تشخیص داد که در تصاویر بالینی مختلف به شکلی متفاوت ظاهر می‌شوند. با این حال، پس از خواندن این کتاب، در مورد این سؤال که آیا این ویژگی‌های جهانی شخصیت‌های روان رنجور نشان‌دهنده الگوهای بنیادی خاصی از طبیعت انسان هستند، یا ناشی از تأثیرات فرهنگی مشترکی است که اکثر بیماران ما در معرض آن قرار می‌گیرند، پس از خواندن کتاب عصبانی‌های عصر ما، همچنان در ناآگاهی قبلی باقی می‌ماند. تقریباً هیچ مشاهدات دقیقی در مورد تأثیرات خاص الگوهای فرهنگی مختلف بر موقعیت‌های درگیری معمولی در کتاب شرح داده نشده است. البته در این مورد نمی‌توان نویسنده را مقصر دانست. مشاهدات کافی در مورد این سؤال وجود ندارد. او بررسی این مشکل را به جامعه شناسان محول می‌کند و بیان می‌کند که او خودش یک جامعه‌شناس نیست. اما حتی جامعه‌شناسان در حال حاضر نمی‌توانند این پرسش را حل کنند که چگونه می‌توان ماهیت انسانی اساسی و تعیین‌شده بر اساس متغیرهای زیست‌شناختی را در محیط‌های فرهنگی مختلف تغییر داد، تا زمانی که مطالعات تحلیلی تطبیقی در مورد افراد پرورش یافته در تمدن‌های مختلف در دسترس نباشد. تضاد ساده‌ی ساختار بیولوژیکی در برابر تأثیرات فرهنگی همان‌طور که نویسنده در ابتدای کتاب خود بیان می‌کند نسبت به رویکرد چند علی یا کارکردی که هر علمی در مسیر توسعه خود اتخاذ می‌کند، مایه تأسف و متناقض است.

فرمول فروید که با تغییر فرهنگ، محتوای روان رنجوری و روان‌پریشی‌ها نیز تغییر می‌کند، اتهامات نویسنده مبنی بر اینکه فروید هرگونه تأثیر «کیفی» روان رنجوری فرهنگی را نادیده می‌گیرد، را رد می‌کند. سؤال این است که این تأثیر چقدر عمیق است و به چه شیوه‌های متفاوتی خود را نشان می‌دهد. برخی با ادعای هورنای مبنی بر اینکه عوامل فیزیولوژیکی روان رنجوری را فقط باید «بر اساس شواهد ثابت» در نظر گرفت، موافق هستند. همین ادعا البته برای ارزیابی عوامل فرهنگی نیز صادق است. کار تجربی مکتب پاولوف در مورد تأثیر سرخوردگی، شرطی سازی و بازسازی در حیوانات، رویکرد امیدوارکننده‌ای را برای مطالعه برخی مکانیسم‌های فیزیولوژیکی اساسی در رابطه آنها با روان رنجورها نشان می‌دهد. اگرچه در حال حاضر به سختی می‌توان انتظار داشت مطالعات دقیق و مشابهی در رابطه با تأثیر الگوهای فرهنگی انجام شود، اما تأکید نویسنده بر تأثیر عوامل فرهنگی، نیاز به بررسی‌های کامل در این زمینه را نشان می‌دهد. حتی پس از خواندن این کتاب، اکثر خوانندگان متخصص همچنان متقاعد خواهند شد که یک ساختار بیولوژیکی وجود دارد که از نظر ویژگی‌های اساسی در انسان و حیوانات مشابه است: حیوان جوان درمانده، مانند کودک انسان، زمانی که در معرض خطر قرار می‌گیرد، به دنبال حمایت و وابستگی است و در عین حال از تأثیر محدودیت‌های بیرونی اعم از مته، اهلی سازی یا آموزش رنجیده می‌شود.

کتاب عصبانیهای عصر ما

بخش بزرگی از کتاب به نمایش یک توالی عاطفی اساسی اختصاص دارد که هورنای آن را برای تمدن کنونی ما معمول‌ترین حالت ممکن می‌داند: تمایلات رقابتی پرخاشگرانه خصمانه منجر به انزوا و ترس می‌شود و میل به وابستگی و تقاضا برای دوست داشته شدن را افزایش می‌دهد. دوست داشتن و دوست داشته شدن برای رهایی از ترس و انزوا به نوبه خود وابستگی و تبعیتی ایجاد می‌کند که فرد به واسطه‌ی آن شخص از ترس‌های خود فرار می‌کند اما به عزت‌نفس او آسیب می زند و او را دوباره به سمت رقابت و ابراز وجود می‌کشاند. این دور باطل معمول به خوبی شناخته شده است. فروید در تحلیل خود از منابع احساسی همجنس گرایی منفعل و پارانویا بارها و بارها آن را توصیف کرده است. اهمیت این دور باطل – خصومت، ترس، وابستگی، خصومت واکنشی – در رفتار مجرمانه، قبلاً توسط سایر نویسندگان نشان داده شده است. ارائه هورنای از این نوسان بین خصومت رقابتی، ترس، و عشق جویی و تبعیت منفعل، جامع‌ترین حالت ممکن است. توصیف او از این وضعیت، تعارض اساسی در تصاویر بالینی مختلف و در رفتارهای عصبی معمولی را نشان می‌دهد و همان‌طور که قبلاً گفته شد، این موضوع ارزشمندترین بخش کتاب عصبانی‌های عصر ما است. توانایی بالینی نویسنده، و احساس او برای ارتباطات روانی در اینجا به طور کامل بیان شده است. توصیف‌های روان‌شناختی او طرح‌واره‌ای نیستند، همان‌طور که متأسفانه در ادبیات روان‌کاوانه رایج است، و به‌طور قیاسی نتیجه‌گیری نمی‌شوند، بلکه مبتنی بر مشاهده واقعی روابط روان‌شناختی هستند. در اینجا هیچ پذیرش فرمالیستی‌ای از مفاهیم انتزاعی و نظری وجود ندارد، بلکه مشاهده مستقل و درک واقعی روابط انسانی است که حکم‌فرما است. هیچ نوع کالبد شکافی رفتار فردی مبتنی بر مکانیسم‌های مجزا در این کتاب وجود ندارد، بلکه تلاش برای درک بیمار به عنوان یک کل رویکرد قالب است.

منتقد با دیدگاه نویسنده موافق است که این دور باطل که فرد را از رقابت به سمت نگرش منفعلانه کمک طلبی و از آنجا دوباره به رقابت خصمانه سوق می‌دهد، اساسی‌ترین گرایش موجود است و در همه جا در بیماران ما وجود دارد. با این حال، ادعای نویسنده مبنی بر اینکه این تعارض برای یک تمدن خاص است و از نظر بیولوژیکی تعیین نشده است، چندان قانع کننده نیست. رقابت در دنیای بیولوژیکی همه جا وجود دارد و ترس ناشی از نبرد رقابتی نیز به همین ترتیب است. نگرش کمک جویی و حمایت طلبی به عنوان واکنشی به ترس نیز به عنوان یک ویژگی اساسی نه تنها در طبیعت انسان بلکه در طبیعت حیوانی هم ظاهر می‌شود و به ویژه در جوان بیولوژیک و بی پناه وجود دارد. هورنی بدون اینکه در استدلال‌هایش خیلی قانع کننده باشد منابع مبتنی بر کودکی این نگرش کمک طلبانه وابسته را زیر سؤال می‌برد. از سوی دیگر، این احتمال وجود دارد که تمدن رقابتی خاص فردگرایانه ما با افزایش احساس انزوا، ناامنی و ترس و در نتیجه تمایل مخالف به جستجوی امنیت از طریق دوست داشتن و مراقبت شدن، این تضاد اساسی انسانی را تشدید کند.

کاملاً قابل درک نیست که چرا هورنای علیه این مفهوم تثبیت شده مبارزه می‌کند که فرار از مبارزه به سمت وابستگی یک پدیده واپس گرایانه است؛ قهقرایی به سمت امنیت رابطه کودک و والدین. انکار او از منابع مبتنی بر کودکی تنها با این واقعیت قابل توضیح است که اگر نویسنده بپذیرد که ما در اینجا با یک پسرفت به رابطه کودک و والدین سروکار داریم، باید یک عامل بیولوژیکی غیر جامعه شناختی اما جهانی را بپذیریم. درماندگی نسبی نوزاد تازه متولد شده را به سختی می‌توان عاملی جامعه‌شناختی دانست که توسط یک ساختار فرهنگی خاص تعیین می‌شود. بنابراین نویسنده‌ای که با یک بحث جدی علیه این مفهوم ادعایی فروید شروع می‌کند که فرهنگ فقط تأثیر کمی و نه کیفی بر روان رنجورها دارد، خودش نمی‌تواند بیش از تشدید یک درگیری انسانی به ظاهر جهانی از طریق تمدن رقابتی ما را نشان دهد.

کتاب عصبانی‌های عصر ما در دو فصل به مشکلات احساس گناه عصبی و مازوخیسم می‌پردازد. نویسنده به درستی بین رنج روان رنجوری که نتیجه اجتناب‌ناپذیر روان رنجوری است و رنج روان رنجوری که عمدی است و در خدمت اهداف روان‌شناختی خاصی است تفاوت قائل شده است. با توجه به این جنبه دوم رنج روان رنجور، بسیاری از خوانندگان احتمالاً به تلاش نویسنده برای توضیح همه واکنش‌های احساس گناه ناشی از روابط ابژه با توجه اندک به ساختاری شدن شخصیت بزرگ‌سالان اعتراض خواهند کرد. مهم‌ترین واقعیت یعنی اینکه رنج نه تنها توسل به همدردی دیگران است، بلکه توسل به خود انتقادی خود است، که باعث کاهش احساس گناه، برانگیختن ترحم به خود و غیره می‌شود، به اندازه کافی مورد توجه قرار نمی‌گیرد. جای تعجب است که نویسنده با این بی‌توجهی به پویایی درون‌روانی ظریف‌تر پدیده‌ی گناه، چگونه می‌تواند ساختار پیچیده روان‌رنجوری اجباری یا پدیده‌ای مانند خودکشی را برای خود توضیح دهد. با این حال، فصل دوم کتاب عصبانی‌های عصر ما (درباره مازوخیسم) سهم جالبی در روانشناسی مازوخیسم دارد. نویسنده در نارضایتی خود از تبیین بیولوژیکی مازوخیسم (غریزه مرگ)، به دنبال ویژگی‌های روان‌شناختی بیشتر این پدیده می‌گردد و آنچه را «دیونیزیایی» می‌نامد، کشف می‌کند. در تسلیم کردن خود به شخص دیگری – یکی از ویژگی‌های مهم مازوخیسم – فرد به دنبال راهی برای خروج از انزوای خود با تسلیم شدن و تسلیم شدن به عنوان مخالف و واکنشی به ابراز وجود فردگرایانه است.

منتقد احساس می‌کند که کتاب عصبانی‌های عصر ما از یک روند جدلی بیش از حد تأکید شده رنج می‌برد که همیشه با محتوای آن توجیه نمی‌شود. در واقع، تز اصلی آن، نقش ترس در روان رنجورها (به ویژه ترس از دست دادن عشق) و رابطه نزدیک بین ترس و پرخاشگری‌های خصمانه است، صرف نظر از اینکه نویسنده چقدر مستقل به آن پرداخته باشد. همان نتیجه گیری‌ها به تنهایی می‌تواند اعتقاد نویسنده را به تازگی بیانیه خود توضیح دهد که «تکانه‌های خصمانه از انواع مختلف منبع اصلی‌ای است که اضطراب روان رنجور از آن سرچشمه می‌گیرد»، زیرا فروید قبلاً در مسئله اضطراب و به طور واضح‌تر در تمدن و نارضایتی‌های آن توضیحاتی داده است. نویسنده همچنین به نتایج مشابهی در مورد رابطه نزدیک بین اضطراب روان رنجور و خصومت پرداخته است و مدتهاست که در بین روانکاوان در مورد صحت این ارتباط تردید کمی وجود دارد. به عقیده فروید، اضطراب روان رنجور واکنشی است به یک خطر درونی که با تنش‌های غریزی نشان داده می‌شود. او در تمدن و نارضایتی‌های آن، تنش‌های لیبیدینی را به‌عنوان علل مستقیم این ترس از خطر درونی که بیشتر به‌عنوان احساس گناه ظاهر می‌شود، به طور قطع کنار می‌گذارد. او این علل مستقیم را فقط در تکانه‌های پرخاشگرانه می‌یابد (ص ۱۳۱). اعتقاد نویسنده به تازگی شناخت این رابطه نزدیک بین پرخاشگری خصمانه و اضطراب نیز ممکن است از این واقعیت ناشی شود که او مطمئناً این رابطه را از کتاب‌ها نیاموخته، بلکه از مشاهدات بالینی مستقل خود آموخته است.

شور جدلی فروید نویسنده را درگیر بحث‌های نظری بسیاری می‌کند که توجهش را از مشارکت‌های ارزشمند او کم می‌کند: توصیف‌های خوب پیوندهای عاطفی. در اینجا نگرش مستقل و موشکافانه او، بدون تأثیر انتزاعات پذیرفته شده، جنبه سازنده خود را نشان می‌دهد. او مطالب را با چشمان آموزش دیده بالینی خود مطالعه می‌کند و هرگز به «مکانیسم‌ها» رضایت نمی‌دهد، بلکه فقط با ارتباطات روانشناختی به خوبی درک شده کار می‌کند. در اینجا قدرت و سهم او در مقابله با روند فعلی برای جایگزینی انتزاعات نظری به جای درک روانشناختی نهفته است.

کتاب عصبانی های عصر ما اثر کارن هورنای نشر نگاه

Adblock test (Why?)

لینک منبع خبر


دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.