وبلاگ

جراحی بزرگ

اقتصادی و غیره

الان جامعه نه از روی رفاه‌زدگی بلکه از شدت بی‌حسی، چشم و گوشش از همه چیز پر شده و هیچ دردی احساس نمیکنه. هر عمل جراحی نیاز میدونید انجام بدید.

https://urlsa.ir/vaghteshe

Nobody

Who is mahdizk? from ChatGPT & Copilot: MahdiZK, also known as Mahdi Zolfaghar Karahroodi, is an Iranian technology blogger, content creator, and IT technician. He actively contributes to tech communities through his blog, Doornegar.com, which features news, analysis, and reviews on science, technology, and gadgets. Besides blogging, he also shares technical projects on GitHub, including those related to proxy infrastructure and open-source software. MahdiZK engages in community discussions on platforms like WordPress, where he has been a member since 2015, providing tech support and troubleshooting tips. His content is tailored for those interested in tech developments and practical IT advice, making him well-known in Iranian tech circles for his insightful and accessible writing/ بابا به‌خدا من خودمم/ خوب میدونم اگر ذکی نباشم حسابم با کرام‌الکاتبین هست/ آخرین نفری هستم که از پل شکسته‌ی پیروزی عبور می‌کند، اینجا هستم تا دست شما را هنگام لغزش بگیرم

نوشته های مشابه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
آرمان ملی
آرمان ملی
1 ماه قبل

ثانیه هایی برای شرمندگی
«تجربه زیسته پدر هایی که مُرده نفس می کشند»

احمد خواجه حسنی

🌘 آن شب در واقع شبی بود که نه تنها از مهتاب، که از آسمان هم لعنت می بارید!
بانو از فرط خستگی ناشی از بازار گردی به جهت خرید کفش، با رسیدن به بستنی فروشی جان تازه ای گرفت ، داخل شدیم و برای دخترم بستنی سفارش دادم
🔹 مغازه تقریبا شلوغ بود و بایستی برای پرداخت هزینه منتظر می ماندیم
🍦 ظرف دقایقی که معطل بودیم بانو بستنی را در دست گرفته و فقط نگاه می کرد گویی جدال مابین لذّت و اضطراب را داور بود.

«گفتم بانو جان بستنی داره آب می شه چرا نمی خوری ؟»
گفت بابا منتظرم آقاهه بیاد کارت بکشه ببینم پول تو کارت مون هست یا نه !!!

⚡️ به یکتایی خدا سوگند برای لحظه ای مُردم …
خم شدم و صورت نازنین اش را بوسیدم

⚠️ به نظرم این اتفاق و این ظلم مضاعف ، حق من پدر و پدرانی که سال هاست بی وقفه کار و تلاش می کنند و سعی دارند هم واره اخلاقی زیسته و انسانی عمل کنند ، نبود…
حال، آنزیم هضم این حجم از خجالت و شرمندگی را از که و کجا طلب می کردم ؟
ای کاش قادر بودم ساعت را به عقب برگردانم و سپس زمان را متوقف کنم.

🔸 نورون های آینه ای مغز کودکان این سرزمین در پی تداوم تورّم و تحریم به شدت آسیب پذیر شده…
صد البته این یک تجربه شخصی منتج به سرافکندگی یک پدر نیست ، بلکه یک وضعیت ذهنی فراگیر است که بی شرمانه بر کودکان ما تحمیل شده و موجبات مرگ تدریجی رویاهایشان را فراهم نموده است…
🌐 به یقین ناامنی اقتصادی از ادراک فرد نسبت به محیط پیرامونی منبعث از رفتار جمعی نشأت می گیرد.
کودکانی که کاهش قدرت خرید را به انحاء مختلف لمس می کنند این
نا امنی اقتصادی ناخودآگاه در ذهن و ضمیرشان نهادینه می شود و ذهن آن ها را فقیر و افق فکری شان را محدود می کند.

✅ مفروض بر این که پیش رفت هر جامعه ای به افق فکری آن جامعه بستگی داشته باشد، زمانی که افق فکری فرزندان ما محدود به چنین مسائل پیش پا افتاده ای به مثابه کاهش قدرت خرید روزانه ، قطعی برق، نبود آب و مسائلی از این دست باشد چه پیش رفتی حاصل خواهد شد ؟
🧠 تمام پیش رفت های بشریت قبل از آن که به واقعیت تبدیل شوند در ذهن افراد نقش می بندند.

☀️ آن شب یکی از بدترین ترین شب های زندگی من بود «دریغ کز شبی چنین سپیده سر نمی زند».

☄ اکنون، دو روز از این ماجرا می گذرد و من بعد از سیل اشک های پدرانه ای که در خلوتم جاری شد هنوز نمی دانم با این حجم از فلاکتی که بر من و ما تحمیل شده چه باید کرد ؟

ناچار برای کاهش آلام این درد مشترک ، به قلم پناه آوردم …

ما شفا خواهیم یافت
دردها و رنج‌هامان پایان می‌پذیرند
آرامش خواهد آمد
اندکی بیش دوام آرید
بیرون در
مرگ نه
که زندگی در انتظار ماست
(ناظم حکمت)

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا