آزمایشهایی که قبلا توسط روانشناسی بهنام الیزابت لوفتوس و دیگران انجام شدهاند نشان میدهند که مغز انسان بهراحتی میتواند خاطرات بلندمدت دروغین ایجاد کند؛ بهعنوان مثال بهراحتی میتوان بزرگسالان را قانع کرد تا خاطرهای واضح اما ساختگی از گمشدن در یک مرکز خرید در کودکی بهخاطر بیاورند. در مطالعهی دیگری که در این زمینه انجام شد، افراد خاطرات ساختگی و دقیقی از ارتکاب جرایمی مانند دزدی و تجاوز در ذهن خود ساختند.
درحالحاضر این تصور وجود دارد که خاطرات بلندمدت جعلی توسط «نظریهی ردیابی فازی» هدایت میشوند. براساس این نظریه، حافظهی انسان از دو بخش تشکیل میشود: بخش تحتالفظی یا کلمهبهکلمه که مربوط به وقایعی است که در زندگی واقعی اتفاق میافتند و قسمت خلاصه یا جایی که فرد براساس تحلیل معنایی، معنای رویدادها را برای خود تفسیر میکند.
مطالعهی قبلی محققان نشان میدهد که وقتی به افراد تصویری از یک چهره و حرفه نشان داده میشود، به احتمال زیاد آنها برچسبهایی مانند فروشندهی مواد مخدر را به افراد سیاهپوست نسبت میدهند. این موضوع ثابت میکند که خاطرات ما توسط سوگیریهای داخلی در ذهن شکل میگیرند.
در یک مطالعهی دیگر، ابتدا لیستی از سه یا چهار کلمهی مرتبط مانند چرت، تخت و بیدار به افراد داده شد. پس از ارائهی لیست دوم به شرکتکنندگان، آنها به احتمال زیاد کلمات مرتبط دیگری مانند خواب را که در لیست اول وجود نداشتند نیز بهخاطر میآوردند.
بهگزارش محققان، نظریهی ردیابی فازی ممکن است توضیحی برای ایجاد توهمات حافظهی کوتاهمدت ارائه کند؛ اما نمیتواند یافتههای فعلی را بهطور کامل توضیح دهد. نتایج آزمایشهای انجامشده نشان میدهند که ورودیهای حافظهی تحتالفظی ما بلافاصله با تجربیات و انتظارات قبلی ادغام میشوند.
این مقاله، در نشریهی پلوس وان منتشر شده است.
دیدگاهتان را بنویسید