بررسی رمان «فرانکنشتاین»؛ هیولاهای واقعی چه کسانی هستند؟

«فرانکنشتاین»، داستان دانشمند جوانی به نام ویکتور فرانکنشتاین را روایت می‌کند که از اجزای مرده موجودی زنده می‌سازد و سپس توسط عواقب اعمالش تسخیر می‌شود. این رمان مضامین مختلفی را در خود جا داده. تجارب زندگی و علایق فکری مری شلی و همچنین زمینه‌ی فرهنگی و علمی گسترده‌‌ی آن زمان، احتمالاً همه در شکل‌گیری این مضامین نقش داشته‌اند. رمان شلی به عنوان یک کاوش چند لایه از تجربه‌ی بشر عمل می‌کند و همچنان اثری قدرتمند دارد.

زندگینامه‌ مری شلی

مری شلی

مری شلی نویسنده‌ی انگلیسی است که بیشتر به خاطر رمان «فرانکشتاین» یا پرومته‌ی مدرن، که یکی از آثار کلاسیک ادبیات رمانتیک محسوب می‌شود، شناخته می‌شود. زندگی شخصی مری شلی به اندازه آثار ادبی او جذاب است. او زنی با استعدادهای خارق‌العاده بود که در خانواده‌ای متشکل از روشنفکران و نویسندگان به دنیا آمد و زندگی او با تراژدی، دلشکستگی و خلاقیت همراه بود.

مری شلی، مری ولستون کرافت گادوین در ۳۰ آگوست ۱۷۹۷ در لندن به دنیا آمد. مادرش، مری ولستون کرافت، یک فمینیست و نویسنده‌ای مشهور بود. او زمانی که مری تنها یازده روز داشت درگذشت. پدرش، ویلیام گادوین، فیلسوف و نویسنده‌ی سیاسی بود. پدرش بعداً دوباره ازدواج کرد و این باعث شد مری یک خواهر ناتنی به نام کلر کلرمونت داشته باشد که بسیار به او نزدیک بود.

مری در خانواده‌ای بزرگ شد که برای کنجکاوی فکری و آزاداندیشی ارزش قائل بودند. پدرش او را تشویق به تحصیل کرد و به او اجازه داده تا به کتابخانه‌ی بزرگش دسترسی داشته باشد. مری از سنین جوانی خواننده‌ی مشتاقی بود. او تا حد زیادی خودآموز بار آمده بود، اما از طریق حلقه‌ی دوستان پدرش با متفکران برجسته‌ی زمان خودش هم آشنایی داشت.

زندگی حرفه‌ای مری شلی به عنوان نویسنده زمانی آغاز شد که او هنوز در سنین نوجوانی بود. در سال ۱۸۱۴، او با شاعر رمانتیک پرسی بیش شلی، که قبلاً ازدواج کرده بود، ملاقات کرد. آن‌ها یک رابطه‌ی جنجالی را آغاز کردند که در آن زمان رسوایی بزرگی به بار آورد. در سال ۱۸۱۶، آن‌ها همراه با خواهر ناتنی مری، کلر، به سوئیس سفر کردند. در طول سفر آنها با لرد بایرون و پزشکش جان پولیدوری ملاقات کردند.

این گروه تصمیم گرفتند یک مسابقه‌ی نویسندگی داشته باشند تا ببینند چه کسی می تواند بهترین داستان ترسناک را ارائه دهد. داستان مری شلی ایده «فرانکشتاین» بود که در سال بعد به یک رمان کامل تبدیل شد. این رمان در سال ۱۸۱۸ به صورت ناشناس منتشر شد و به موفقیتی فوری دست پیدا کرد. رمانی که اکنون آن را شاهکار ادبیات گوتیک و رمانتیک می‌دانند.

مری شلی چندین رمان دیگر از جمله آخرین مرد (۱۸۲۶)، والپرگا (۱۸۲۳) و لودور (۱۸۳۵) هم نوشت. او همچنین پس از مرگ شوهرش در سال ۱۸۲۲ مجموعه‌ای از آثار او را ویرایش کرد که شامل شعر و نثر می‌شد. در حالی که هیچ یک از آثار بعدی او به سطح محبوبیت فرانکشتاین نزدیک نشدند، اما اکنون به عنوان آثاری مهم در جنبش رمانتیکبه آن‌ها نگاه می‌شود.

با وجود موفقیت ادبی، زندگی مری شلی با تراژدی همراه بود. پسرش ویلیام در سه سالگی بر اثر مالاریا درگذشت و مرگ همسرش پرسی بیش شلی در سال ۱۸۲۲ ضربه ای ویرانگر بود. مری در زمان مرگ تنها ۲۴ سال داشت و مجبور شد پسر و دخترشان پرسی فلورانس شلی را به تنهایی بزرگ کند.

مری در طول زندگی خود نیز از نظر سلامتی ضعیف بود. او از بیماری‌های متعددی رنج می‌برد، از جمله سردردهای مزمن و آنچه که به ‌عنوان «فلش‌های مغز» از آن یاد می‌کرد، که برخی از محققان معتقدند ممکن است تشنج بوده باشد.

مری علیرغم مشکلاتی که با آن روبرو بود، فردی مقاوم و خلاق بود. او در طول زندگی خود به نوشتن و ویرایش آثار ادامه داد و مدتی را در ایتالیا و فرانسه گذراند. مری شلی در ۱ فوریه ۱۸۵۱ در سن  ۵۳ سالگی در لندن درگذشت.

امروزه از مری شلی به عنوان یکی از پیشگامان داستان‌های علمی تخیلی، ادبیات گوتیک و جنبش رمانتیک یاد می‌شود. او یکی از اولین نویسندگانی بود که از داستان‌های علمی تخیلی به عنوان ابزاری برای کاوش در مسائل فلسفی و اجتماعی استفاده کرد، همانطور که در تصویر او از جاه‌طلبی خطرناک ویکتور فرانکنشتاین و اگزیستانسیالیسم هیولا هم دیده می‌شود.

علاوه بر این، کاوش مری شلی در مورد مسئولیت و محدودیت‌های علم با بحث‌های معاصر در مورد اخلاق و پیشرفت علمی مرتبط است. زندگی او که با مبارزات و مصیبت‌های فراوانی همراه بوده، نمونه‌ای مثال‌زدنی از انعطاف‌پذیری و پتانسیل خلاقانه‌ی زنان در عرصه‌های مردانه در نظر گرفته می‌شود.

خلاصه‌ رمان «فرانکنشتاین»

این رمان داستان ویکتور فرانکنشتاین، دانشمند جوانی را دنبال می‌کند که نسبت به ایجاد زندگی از ماده‌ی مرده وسواس زیادی پیدا می‌کند. او خستگی‌ناپذیر در خفا کار می‌کند و در نهایت موفق می‌شود این موجود را زنده کند، اما از ظاهر هیولایی آن وحشت می‌کند و از آزمایشگاه فرار می‌کند.

این موجود رها شده و تنها به دنبال یافتن جایگاه خود در جهان می‌رود و وقتی با خصومت و طرد دیگران مواجه می‌شود به طور فزاینده‌ای عصبانی و انتقام‌جو می‌شود. در نتیجه به کسانی که با او بدرفتاری کرده‌اند حمله می‌کند و فرانکنشتاین را به چالش می‌کشد تا برایش همسری بسازد تا بتواند یک همراه داشته باشد.

فرانکنشتاین با اکراه موافقت می‌کند، اما در نهایت موجود دوم را قبل از زنده کردن نابود می‌کند. این امر زنجیره‌ای از وقایع را رقم می‌زند که منجر به تراژدی و ویرانی می‌شود، زیرا آن مخلوق عجیب‌الخلقه قول می‌دهد از فرانکنشتاین و کسانی که دوستشان دارد انتقام بگیرد.

این رمان به سه بخش تقسیم می‌شود که بخش اول به دوران کودکی و تحصیلات اولیه‌ی فرانکنشتاین می‌پردازد، در حالی که بخش دوم آزمایش‌های او در خلق زندگی و عواقب اعمالش را دنبال می‌کند. قسمت سوم بر روی تلاش این موجود برای انتقام و تلاش‌های ویکتور فرانکنشتاین برای از بین بردن آن تمرکز دارد.

انگیزه‌ مری شلی برای نوشتن این رمان

یک توضیح برای الهام گرفتن شلی، تاریخچه‌ی شخصی خودش است. او دختر دو روشنفکر برجسته بود: فیلسوف ویلیام گادوین و نویسنده‌ی فمینیست مری ولستون کرافت که تنها چند روز پس از تولد مری درگذشت. شلی از همان دوران کودکی درد از دست دادن والدین و چالش‌های بزرگ شدن در جامعه‌ای را که برای زنان ارزشی قائل نبود، می دانست. او همچنین به شدت تحت تأثیر سنت‌های ادبی رمانتیک و گوتیک زمان خود قرار گرفت که فردگرایی و بیان عاطفی و همچنین ماوراء الطبیعه را ارج می‌نهاد.

علاوه بر این، شلی در دنیای پیشرفت‌های سریع علمی زندگی می‌کرد. بسیاری از اکتشافات و فناوری‌های جدید در قرن نوزدهم توسعه یافتند. همچنین او با آثار دانشمندانی مانند لوئیجی گالوانی آشنا بود، که آزمایش‌هایی را بر روی فعالیت الکتریکی پاهای قورباغه مرده انجام دادند و گفته می‌شود که مفهوم احیای ماده‌ی مرده را در فرانکشتاین از آن‌‌ها الهام گرفته است. شلی همچنین به فلسفه‌ی علم و تأثیر آن بر جامعه علاقه‌مند بود.

همه‌ی این عوامل احتمالاً در روند خلاقیت شلی نقش داشتند، اما شاید مستقیم‌ترین الهام بخش فرانکشتاین مسابقه‌ای بود که او با همسرش، شاعر پرسی بیش شلی، و دوستشان لرد بایرون داشت. در حالی که این سه نفر در سال ۱۸۱۶ از سوئیس بازدید می‌کردند. یکدیگر را به چالش کشیدند تا ترسناک‌ترین داستان ارواح را ارائه کنند و در همین زمان بود که شلی شروع به تصور ایده‌ی فرانکنشتاین کرد.

طبق گزارش خود شلی، این ایده در یک کابوس به ذهنش خطور کرد. گویا رویای «شبح وحشتناک مردی» را دیده است که پس از زنده شدن، به طور خاصی به خالقش نگاه می کند. این رویا الهام بخش شلی برای نوشتن فرانکشتاین شد.

تحلیل و بررسی رمان «فرانکنشتاین»

فرانکنشتاین

ریشه‌های این رمان فراتر از یک کابوس ساده است. تجارب زندگی و علایق فکری شلی به ایجاد مضامینی که در رمان جریان دارد کمک کرده اما رمان را می‌توان تفسیری بر تلاقی علم و اخلاق و مسئولیتی که دانش و قدرت با خود به همراه می‌آورد در نظر گرفت. این تفسیر اغلب با عنوان فرعی رمان، «پرومته مدرن» مرتبط است، که به اسطوره‌ی یونانی پرومته اشاره دارد که آتش را از خدایان دزدید و آن را به بشریت بخشید و برای این کارش متحمل مجازات سنگینی شد. به همین ترتیب، تمایل ویکتور فرانکنشتاین برای ایجاد حیات از ماده‌ی مرده، اقدامی سرکشانه است که در نهایت منجر به سقوط او می‌شود.

در این تعبیر، رمان را می‌توان نقدی بر ارزش‌های عقل و علم روشنگری خواند که اغلب به‌ عنوان ترویج پیشرفت به هر قیمتی دیده می‌شد. شلی پیشنهاد می‌کند که چنین پیشرفتی زمانی می‌تواند خطرناک باشد که ملاحظات اخلاقی و آگاهی از پیامدهای اجتماعی و شخصی دانش علمی نادیده گرفته شود.

یکی از راه‌هایی که شلی این موضوع را بررسی می‌کند از طریق شخصیت خود ویکتور فرانکنشتاین است. او ویکتور را به عنوان یک شخصیت غم‌انگیز به تصویر می‌کشد، که چوب غرور بیجایش را می‌خورد و با بزدلی کنترل خلقتش را از دست می‌دهد. ویکتور مخلوق را در انزوا می‌آفریند و عواقب اجتماعی اعمال خود و مسئولیت‌هایی که با چنین دانشی همراه است نادیده می‌گیرد.

راه دیگری که شلی به بررسی موضوع علم و اخلاق می‌پردازد از طریق شخصیت مخلوق است. این موجود محصول آزمایش‌های علمی و تجسم خطرات پیشرفت علمی بدون کنترل است. با این حال، شلی از این موجود برای کشف مفهوم انسان بودن و اهمیت همدلی و شفقت در مواجهه با پیامدهای اعمالمان هم استفاده می‌کند.

فرانکشتاین علاوه بر یک داستان هشداردهنده در مورد خطرات جاه‌طلبی و پیشرفت علمی بدون کنترل، می‌تواند به عنوان یک تفسیر اجتماعی و سیاسی در مورد نقش زنان و افراد به حاشیه رانده شده در جامعه نیز دیده شود. شلی یک فمینیست برجسته و مدافع عدالت اجتماعی بود و رد پای این مضامین را می توان در سراسر رمان مشاهده کرد.

به عنوان مثال، شلی از شخصیت الیزابت، خواهرخوانده‌‌ی ویکتور، برای کشف نقش‌های محدودی که زنان در جامعه‌ی آن زمان در اختیار داشتند، استفاده کرد. الیزابت نمایانگر آرمان فضیلت زنانه است، اما در نهایت در جلوگیری از حوادث غم انگیز رمان ناتوان است. به همین ترتیب، رمان را می توان نقدی بر رفتار با فقرا و به حاشیه رانده شدگان در جامعه دانست، زیرا این موجود به دلیل ظاهر و ناتوانی‌ در انطباق با هنجارهای اجتماعی طرد و منزوی می‌شود.

یکی دیگر از راه‌هایی که در آن مسائل جنسیتی در رمان بررسی می‌شود، از طریق شخصیت ژوستین موریتز، خدمتکار خانواده‌ی فرانکنشتاین است که به دروغ متهم به قتلی شده که توسط آن موجود انجام گرفته. سرنوشت ژوستین آینه‌ی فرصت‌های محدود زنان و مجازات‌های سختی است که برای تخطی از هنجارهای اجتماعی با آن‌ها روبه‌رو می‌شوند.

در مجموع، فرانکشتاین رمانی پیچیده و چندلایه است. مری شلی توانسته رمانی بنویسد که خواندن و تحلیل آن تا به امروز ادامه دارد و می‌توان آن را به طرق مختلف تفسیر کرد. تفاسیری که همه‌شان در نهایت این سئوال را به ذهن متبادر می‌کنند: هیولاهای واقعی چه کسانی هستند؟

در بخشی از رمان «فرانکنشتاین» که با ترجمه‌ی فرشاد رضایی توسط نشر ققنوس منتشر شده می‌خوانیم:

ژوستین دختری شایسته بود و محسناتی داشت که خبر از حیاتی شادمانه می‌داد، اما حالا تمام این‌ها در شرف تباهی زیر خروارها خاک در گوری ننگین بود. و من باعث و بانی‌اش بودم! جرمی را که به ژوستین نسبت داده بودند من هزار باره معترفش می‌شدم، ولی چون هنگام وقوع قتل در شهر نبودم چنین اعتراف‌هایی حکم هذیان‌های مردی دیوانه را داشت و از او که رنج مرا به دوش می‌کشید رفع اتهام نمی‌کرد.

ظاهر ژوستین آرام بود. رخت عزا به تن داشت و چهره‌ی همیشه جذابش از شدت وقار به غایت زیبا می‌نمود. ضمنا به بی‌گناهی خود ایمان داشت و لرز به خود راه نمی‌داد، گرچه در معرض نگاه خیره و لعن و نفرین هزاران نفر بود چرا که حضار از شدت قبح عملی که ژوستین به آن متهم بود ذره‌ای تحت تاثیر زیبایی‌اش قرار نگرفته بودند.

ژوستین خونسرد بود اما خونسردی‌اش به وضوح ساختگی می‌نمود. از آن‌جا که قبلا سراسیمگی‌اش شاهد مدعای قتل شده بود حالا به هر نحو خود را قرص و محکم نشان می‌داد. چون وارد محکمه شد، فورا چشم چرخاند و جایگاه ما را پیدا کرد. ما را که دید اشک در چشمش حلقه زد، ولی بلافاصله به خود آمد و آن نگاه محبت‌آمیز و غمگسار گواهی بود بر بی‌گناهی مطلق او.

محاکمه آغاز شد و بعد از آن که مدعی‌العموم اتهام را به ژوستین تفهیم کرد چندین شاهد احضار شدند. حقایقی غریب علیه او مطرح شد که اگر کسی به قدر من از بی‌گناهی او مطمئن نبود با شنیدن آن حقایق شک به دل راه می‌داد. ژوستین شب وقوع قتل ابدا به خانه‌ی ما نیامده و پیش از صبح هم زنی دست‌فروش…

کتاب فرانکنشتاین اثر مری شلی نشر ققنوس

Adblock test (Why?)

لینک منبع خبر


دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.