بحث کلاسیک طبیعت درمقابل تربیت، این تفاوت ظریف را نادیده میگیرد. توانایی گربه برای فرود آمدن روی پاهایش و توانایی پروانه شهریار برای مهاجرت هزاران کیلومتری، همان چیزی است که مارک بلومبرگ، عصبشناس رفتاری آن را «رفتارهای خاص گونه» مینامد. بلومبرگ به لایوساینس گفت: «وقتی مردم میگویند غریزی منظور آنها رفتاری است که بهطور قابل اعتمادی تولید میشود.»
مخالفان دیدگاه رشدی اشاره شده، میگویند طیفی از رفتارهای خاص هر گونه وجود دارد. مورد دیگری که مخالفان عنوان میکنند این است که موجودات در بدو تولد تجربه کافی برای تعیین رفتاری خاص را نداشتهاند. اما تجربیاتی مانند صداسازی جوجه اردکها، قبل از تولد شروع میشود. علاوهبراین، رفتارهای زیادی وجود دارد که دانشمندان قبلا فکر میکردند غریزه هستند، تا اینکه علم، کارکرد درونی آنها را آشکار کرد.
لاکپشتهای دریایی میتوانند اقیانوس را پیدا کنند، زیرا ممکن است دارای نوعی قطبنمای مغناطیسی باشند که به آنها کمک میکند مسیرهای مهاجرتی پیچیده را دنبال کنند. این غریزه نهادینهشده و از پیش تعیینشده نیست، زیرا تحتتاثیر میدان مغناطیسی زمین قرار دارد.
بهطور مشابه، اگر بارداری گربهای در فضا سپری شود و توله در فضا به دنیا بیاید، نمیداند چگونه روی پاهای خود فرود آید و این امر نشان میدهد چنین رفتارهایی به سادگی در ژنهای ما رمزگذاری نشدهاند (آزمایش روی موشها در فضا این موضوع را تایید کرده است). در این رفتارهای استثنایی، درواقع نیرویی پنهان است.
مثال گیجکننده دیگر در پرندگانی که زندگی انگلی دارند، این است که با قرار دادن تخمهای خود درون آشیانه پرندگان دیگر، گونههای دیگر را فریب میدهند تا جوجههای آنها را پرورش دهند. چگونه پرندهای که توسط گونه دیگری بزرگ میشود، متوجه میشود به کدام گونه تعلق دارد و و بعدا کدام گونه جفتگیری کند؟
اگر پرنده میزبان تشخیص دهد که جوجه انگلی متعلق به خودش نیست، به او حمله خواهد کرد. بهگفتهی بلومبرگ، این رفتار توضیحی ممکن اما تاییدنشده برای این موضوع است که پرندگان انگلی چگونه گونه خود را تشخیص میدهند. مطالعات دیگر نشان میدهند که جوجهی انگلی شبها با گونهی خود معاشرت میکند؛ اما دانشمندان هنوز بهطور کامل نمیدانند چگونه چنین چیزی امکانپذیر است.
ژنهای ما آنطور که دیدگاه غریزه فرض میکند، رفتارها را از پیش تعیین نمیکنند
ژنهای ما آنطور که دیدگاه غریزه فرض میکند، رفتارها را از پیش تعیین نمیکنند. بلومبرگ گفت: «رابطه میان ژنها و رفتار به شدت غیرمستقیم است و وقتی انواع مختلفی از رفتارهای جدید را دارید، نورونها الگوی شلیک خود را تغییر میدهند و این امر به تغییر بیان ژن منجر میشود. بنابراین، این تاثیری دو طرفه است.» بهطور خلاصه، ژنهای ما رفتارها را مانند کلید روشن و خاموش تعیین نمیکنند و برخی از تجربههای زندگی نیز بهنوبهیخود بر نحوه رفتار ژنهای ما اثر دارند.
بلومبرگ افزود رفتارهای اساسی نیز آموخته میشوند. همه حیوانات برای زندهماندن به نوشیدن آب نیاز دارند، بااینحال آزمایشها نشان دادهاند موشهایی که با خوردن غذاهای خشک بزرگ شدهاند (درمقابل غذاهای تر که آبرسانی میکنند) یاد گرفتند وقتی تشنه هستند، آب بنوشند. علت آن است که طبیعت دربرابر تربیت، دوگانگی کاذبی ارائه میدهد. بلومبرگ میگوید: «حتی برای موارد حیاتی مانند آب، تجربیاتی وجود دارد که برای یادگیری نحوه زندگی در جهان اهمیت دارد.»
دیدگاهتان را بنویسید