آن درختها؛ با آن شاخههای پیچدرپیج، مارپیچی، و استخوانی قامت برافراشتهاند و بر آسمانی که از میان ابر پدیدار میشود چنگ میزنند. آنها درختهای کاسپر دیوید فردریش/Caspar David Friedrich هستند، خموده و مانند ابزار چوبپنبهبستنْ شاخههایشان مارپیچ است. از میان خرابههای سنگی عروج میکنند درست همانطوری که فردریش، و نوری کمسو آنها را لمس میکند، و سرشان با همان سایههای هوای گرگ و میش دم غروب بریده میشود. بسن زائرینی پاکدین گرد دیرها و کلیساهای خراب شده حلقه زدهاند، گویی انگار، مثل جنگلهایی که فردریش نقاشی کرده است، میخواهند همهی آن خرابهها را به آرامی روی زمین بگذارند. شاید یکی یا چندتا شاخه هم میان سنگها بافته شده باشند. اینگونه در میان خرابهای که قرنهاست از عمرش گذشته سانت به سانت ستونسازی میکنند. به این معنا نیست که این درختها، یا درختهای فردریش، واقعا دارند حرکت میکنند — آنها ثابت و بیحرکتند، گویی در جمود نعشی/rigor mortis قرار دارند، بر کثافات و سنگها پنجه زدهاند همچون دستهای انسانی که رو به مرگ است و آسمان را در طلب نجاتدهندهاش میخراشد. اینها درختهای دارک سولز ۳ هستند، و اینها، در کنار هزار چیر دیگر، نشانههای دورهای مشخص هستند.
ما شاهد شکوفایی و به محبوبیت رسیدن ژانرهای زیادی در طول دهه گذشته بودهایم، از نبردهای اتوماتیک گرفته تا بتلرویال اما هیچ یک از این ژانرها بهاندازه ژانر سولز – مانند نامتعارف، غیرقابلنفوذ و بیش از هر چیزی سوء کاربرد شده نیستند. من باید معترف شوم که بهدرستی نمیدانم سولزلایک چه معنایی دارد یا بهتر بگویم میدانم چه معنایی دارد اما خیلی از شما احتمالاً با تعریف من موافق نخواهید بود. به نظر میرسد هرکسی تعریف خود را از این اصطلاح دارد و اکثریت نظری ندارند. من خودم جز این اکثریت بودم و تا چند سال تنها گاهی اوقات به معنا و مفهوم این ژانر فکر میکردم. ولی با انتشار الدن رینگ گفتگو و بحثها درباره سولزلایک بودن جانی دوباره گرفت. ازاینرو من قصد دارم در این مقاله به این ژانر خودساخته بپردازم ولی من بهتنهایی از پس این کار برنمی آمدم پس با چند سازنده که خالق بازیهایی هستند که به طور گسترده بهعنوان سولزلایک شناخته میشوند به گفتگو نشستم تا ببینم این زیرگروه برای آنها چه معنایی دارد و آیا برچسب سولزلایک برچسبی خوب برای استفاده است یا خیر.