ترس، بهویژه در قالب داستانهای ماورایی یا جنایی، دریچهای بهسوی ناشناختهها باز میکند. ما کنجکاویم بدانیم آنسوی خطقرمز چیست؟ اگر قوانین فیزیک یا اخلاق بشکنند چه میشود؟ فیلمهای ترسناک عنصر غافلگیری و عدم قطعیت را به زندگی ما تزریق میکنند.
شوکهای کنترلشده، روتین مغز را برهم میزنند و نیاز ما به ماجراجویی و کشف وجه تاریک هستی را برطرف میکنند، بدون اینکه واقعاً در خطر باشیم.
کپی لینک
وقتی مغز ساز مخالف میزند: چرا برخی افراد از ترس متنفرند؟
تا اینجای کار، شاید به نظر برسد که سیستم ترس انسان شهربازی بیولوژیکی است که همه از آن لذت میبرند. ولی اگر در صف ترن هوایی یا جلوی گیشهی سینمای وحشت بایستید، همیشه کسانی را میبینید که رنگشان پریده، دستانشان میلرزد و هیچ نشانهای از لذت در چهرهشان نیست.
چرا یک محرک یکسان مانند صحنهای دلهرهآور، در برخی را به هیجان میآورد و در دیگری حملهی عصبی ایجاد میکند؟ واکنش انسانها به ترس شدیداً به ساختار مغز، خلقوخو و تجربههای گذشتهی آنها بستگی دارد.
کپی لینک
معماری متفاوت مغز: جنگ آمیگدالا و کورتکس
در فرایند پردازش ترس دو بخش مغز نقشهای اصلی را ایفا میکنند: نخست آمیگدالا که مسئولیت تشخیص تهدید و آغاز واکنش ترس را بهعهده دارد و دوم قشر پیشپیشانی که وظیفهی تحلیل واقعیت، کنترل واکنشها و آرامکردن اوضاع را انجام میدهد.
دیدگاهتان را بنویسید