چرا یک وبلاگنویس در ایران مطمئن است که دستگیر نمی شود و هر چه قلمش در توان دارد می نویسد؟
چون انقدر مسائل و مشکلات مملکت زیاد و عیان است که نویسندگان فقط کافیست به اطراف خود گوشه ی چشمی و نیم نگاهی بکنند تا سوژه و بهانه نوشتن را از در و دیوار آویزان ببینند. بدین صورت با محقق نشدن حقوق اولیه انسانی ممکن است با خود خیال کند قلم فرسایی درباره ی این مسائل حق یک گزارشگر یا روزنامه نگار می تواند باشد و در دام سهل ممتنع میفتد و فریب سادگی روزگار میخورد و می نویسد آنچه خطرناک است ولی قابل ذکر. اصلا بعضیها را عمدا آزاد گذاشته اند تا بنویسند تا وانمود شود آزادی هست. این عده ی آزاد حتی اگر نخواهند باید بنویسند آنها را تحت فشار می گذارند که بنویسند هر طور شده زیر شکنجه ی روحی و روانی و عاطفی باید ابراز وجود کنند وگرنه تنور شبکه های خبری و تحلیل های سیاسی و خودنمایی دیپلماتها سرد می شود. اینها قلم های محکوم به نوشتن و ایده پردازی و نوآوری و خلاقیت هستند برای اینکه اتاق فکرهای مقامات، خالی از طوفان فکری و جوک نماند. شاید جوکرها باید آزاد باشند تا مردم قدر بتمن ها را بدانند، بتمن هایی با شنل مشکی و کلاه خفاشی نه دایره ای. اینطوری انتخاب از روی ظاهر برای مردم آسون میشه.