چرا Guardians of the Galaxy یکی از باکیفیت‌ترین بازی‌های ابرقهرمانی است؟

بازی‌های ابرقهرمانی این روزها از محبوب‌ترین آثار ویدیوگیمی محسوب می‌شوند. اهمیت این بازی‌ها که بیشتر ترکیب ابرقهرمان‌ها با بازی‌های اکشن ماجراجویی است، روز به روز بیشتر می‌شود. به طوری که جیمز گان که در حال حاضر مدیر و برنامه‌ریز یونیورس سینمایی دی‌سی موسوم به DC Universe است، قرار است که بازی‌های ویدیویی را هم جزوی از یونیورس دی‌سی در نظر گیرد. البته که نمایش اخیر یکی از بازی‌های اقتباس شده از کمیک دی‌سی یعنی Suicide Squad ناامیدی زیادی به همراه داشت. اما یکی از بازی‌های ابرقهرمانی که اتفاقا تاثیر گرفته از آثار جیمز گان است، چطور توانست اثر قابل قبول و باکیفیتی باشد. بازی مورد نظر ما Guardians of the Galaxy است.

سری بتمن آرکام و به خصوص بازی Batman Arkham City تاثیرگذارترین اثر در دنیای ابرقهرمان‌های بازی‌ها است. از دیگر آثار مهمی که در سال‌های اخیر عرضه شد، می‌توان به Marvel’s Spider-Man اشاره کرد. اما بازی ابرقهرمانی دیگری که توانست فراتر از انتظارات ظاهر شود، مربوط به Marvel’s Guardians of the Galaxy  ساخته استودیوی کانادایی ایداس مونترال است.

اثری که چندان نمایش‌های جدی و هیجان‌انگیزی نداشت و انتظارات و به قول معروف هایپ زیادی ایجاد نکرده بود. بازی تنها چهار ماه پیش از تاریخ انتشار معرفی شد و سایه سنگین شکست اونجرز را احساس می‌کرد؛ چرا که باز هم اسکوئر انیکس ناشر بازی بود. اما نگهبانان کهکشان آمدند و در پایان آن سال، جایزه بهترین روایت را هم در مراسم The Game Awards کسب کردند.

اما چه چیزی باعث موفقیت و کیفیت خوب بازی Guardians of the Galaxy شد. در این مقاله از ویجیاتو قصد داریم تا به علل این موضوع بپردازیم. با ما همراه باشید.

هویت خاص نگهبانان کهکشان


Guardians of the Galaxy GameGuardians of the Galaxy Game

 به طور کلی تیم نگهبانان کهکشان در بین آثار مارول اثر خاصی است. اولین داستان این نگهبانان در ژانویه ۱۹۶۹ در قالب کمیک شماره ۱۸ سری Marvel Super Heroes منتشر شد. البته که داستان این تیم در طول سال‌ها دچار تغییرات زیادی شده به طوری که اولین حضور استار لرد (Star-Lord) در ژانویه ۱۹۷۶ اتفاق افتاد. شاید بتوان مهم‌ترین و جذاب‌ترین کمیک گاردینز آو گلکسی را مربوط به کمیکی دانست که در سال ۲۰۰۸ منتشر شد و تصویر جدیدی از این تیم ارائه داد. جیمز گان تاثیرات زیادی از این کمیک گرفت و البته نگاه اصلی‌ و منبع الهامش سریال تلویزیونی Farscape بوده است.

نقش فیلم Guardians of the Galaxy در آشنا کردن مخاطبان با این ابرقهرمانان بسیار تاثیرگذار بود. به طوری که شاید در حال حاضر گروت (Groot) یا راکت رکون (Rocket Raccoon) به واسطه این سری فیلم، جزو ابرقهرمان‌های محبوب شما از دنیای مارول باشد. تیم نگهبانان کهکشان هویت خاص خودش را دارد. حتی در بین آثار سینمایی مارول هم که این روزها بسیار مورد نقد قرار گرفته، آثار مرتبط با Guardians of the Galaxy همواره محبوب و کیفیت خوبی داشتند.

داشتن این هویت متمایز دلیل موفقیت این سری فیلم بوده است. هر کدام از کاراکترها شخصیت خاص خودشان را دارند و حتی در خیلی از مسائل با یکدیگر اختلاف دارند. اما حضور آن‌ها در کنار یکدیگر باعث جذابیت داستان آن‌ها می‌شود.

ایداس مونترال در اقدامی تحسین‌برانگیز در حفظ این هویت موفق است. ایداس به جای الهام‌گیری از فرم روایت کریستال داینامیکس از انتقام‌جویان، از فرم روایت راکستدی و اینسامنیاک استفاده می‌کند. البته داستان و روایت Guardians of the Galaxy برای ایداس مونترال، اولویت اول است. سازندگان بیشترین اهمیت را به روایت می‌دهند و تلاش می‌کنند تا با الهام‌گیری از کمیک‌ها و فیلم، یک داستان جذاب را به مخاطبان ارائه دهند.

این داستان نه‌تنها برای طرفداران بلکه برای هر فرد ناآشنا با این سری کمیک نیز جذاب خواهد بود. شاید یکی از دلایلی که بازی چندان مورد توجه قرار نگرفت، عدم نمایش درست از نحوه روایت بود. این کار بسیار سخت است اما واقعا ارزش داشت تا حرف‌های بیشتری از اهمیت داستان در نمایش‌ها زده می‌شد.

فرمول ساده و موفق ایداس مونترال


Marvel's Guardians of The Galaxy GameMarvel's Guardians of The Galaxy Game

اما ارزش کار بزرگ ایداس مونترال به همین جا ختم نمی‌شود. با وجود حضور پنج کاراکتر استار لرد، گامورا (Gamora)، درکس (Drax)، راکت راکون و گروت (Groot)، هرکدام از آن‌ها به اندازه کافی پرداخت می‌شوند. با حضور در سفینه و گشت و گذار در آن می‌توانید خصوصیات اخلاقی هر کدام از آن‌ها را متوجه شوید.

ایداس مونترال با استفاده از کمدی و موسیقی، همان هویتی که پیش‌تر به آن پرداختیم را به شکل فوق‌العاده‌ای در بازی حفظ می‌کند. به طور کلی آرک کاراکترهای گروت و راکت رکون، کمدی و دل‌نشین است؛ فقط لازم است تا نویسندگان به بهترین شکل از پتانسیل آن‌ها استفاده کنند. اما استفاده سازندگان از موسیقی فراتر از داشتن لایسنس چند ترانه برجسته دهه ۸۰ است.

علاقه استار لرد به موسیقی بیشتر به علت رابطه‌اش با مادرش است. سازندگان علاوه بر تعریف و روایت داستان عمیق پیتر و مادرش و استفاده از موسیقی برای عمیق کردن این پیوند، موسیقی را در بطن گیم‌پلی بازی هم قرار می‌دهند. سیستم Huddle Up در یک کلام شاهکار استودیوی ایداس مونترال است. زمانی که مبارزه گره خورده و احساس می‌کنید هم‌تیمی‌ها به روحیه نیاز دارند، فراخوانی می‌دهید و باید با انتخاب دیالوگ‌های مناسب روحیه را به تیم تزریق کنید. اگر موفق باشید، یک موسیقی راک دهه ۸۰ در پس‌زمینه پخش می‌شود و یک مبارزه تمام‌عیار با بیگانگان فضایی آغاز می‌شود. ساختاری که به ظاهر ساده است اما حس و حالی که به بازیکن می‌دهد فوق‌العاده است. 

Huddle Up Guardians of The GalaxyHuddle Up Guardians of The Galaxy
قابلیت Huddle Up یکی از ویژگی‌هایی‌ست که کاملا با هویت این کاراکترهای کمیکی هماهنگ است.

از طرفی ایداس مونترال تنها به بازیکن امکان هدایت استار لرد را می‌دهد. حتی قابلیت کوآپ هم در بازی وجود ندارد اما سازندگان راهکار ارائه یک گیم‌پلی جذاب را پیدا می‌کنند. چهار همراه دیگر بازیکن نقش سایدکیک و دوئتراگونیست را برعهده می‌گیرند و می‌توانید از توانایی‌های آن‌ها در مبارزات کمک بگیرید. لازم نبود که بازیکنان هدایت همه اعضای نگهبانان کهکشان را برعهده بگیرند و سازندگان از ساختار بهتری استفاده کردند. مشکلی که به نظر هم در عنوان Gotham Knight و هم در بازی منتشر نشده Suicide Squad: Kill The Justice League وجود داشته باشد.

معمولا عناوینی که چهار کاراکتر قابل بازی دارند، هم در مرحله توسعه و هم در جذب بازیکنان چالش‌های زیادی خواهند داشت. چالش دولوپرها آن است که باید برای هر کاراکتر سیستم حرکات و انیمیشن منحصر به فردی را طراحی کنند. متفاوت بودن سیستم طراحی سبب می‌شود تا حس یکنواختی و تکراری در ذهن بازیکن شکل نگیرد. مشکل اینجاست که طراحی چنین ساختاری به تیم گسترده و هزینه‌های زیادی احتیاج دارد.

اما ایداس مونترال که قرار است داستان یک گروه ابرقهرمانی را روایت کند، با انتخاب یک سیستم متفاوت از بسیاری از این چالش‌ها به راحتی گذر می‌کند. همراهان استار لرد به صورت خودکار با دشمنان مبارزه می‌کنند اما زمان‌هایی که واقعا به کمک نیاز دارید می‌توانید از آن‌ها بخواهید که توانایی‌شان را به رخ دشمنان بکشند. بدون آن که به روند مبارزه بازیکن خللی وارد شود.

این فرمولی است که ایداس مونترال از آن استفاده می‌کند و موفق شده است. یک بازی داستانی و تک‌نفره ساده که ادعای بزرگی ندارد و در عین حال می‌تواند در حداقل‌ترین حالت ممکن یک بازی خوب و سرگرم‌کننده باشد. دستاوردهای داستانی Marvel’s Guardians of the Galaxy به راحتی می‌تواند الگویی برای دیگر سازندگان بازی‌های ویدیویی اقتباس‌یافته از ابرقهرمان‌ها باشد.


بازی نه کو‌آپ دارد نه لایو سرویس است؛ اما گیم‌پلی تقریبا ۲۰ ساعته‌اش به تنهایی دلیلی برای یک تجربه لذت‌بخش می‌شود. حتی بازی یک اثر جهان باز عجیب نیست و مراحل جانبی گسترده‌ای هم ندارد اما کار خودش را به خوبی انجام می‌دهد. اشتباه نکنید، این بازی بی‌نقص نیست. اما دستاوردش برای اثری که بی‌ادعا منتشر شده، فراتر از انتظارات است.

گاهی اوقات لذت یک بازی‌ ویدیویی در ساده بودنش است. جهان بزرگ و بی‌هویت، مراحل جانبی زیاد و بی‌ربط یا زنده بودن بازی برای سال‌ها هیچ تضمینی برای موفقیت فراهم نمی‌کند.

به طور مثال اگر بخواهیم از همین بازی Suicide Squad: Kill The Justice League صحبت کنیم، المان‌های زیادی می‌بینیم که فقط نگرانی از شکست را زیاد می‌کند. بازی سال‌ها پیش معرفی شد و ایده جذابی دارد. پیشینه استودیو الگویی برای دیگر سازندگان بوده اما نگاه به بازار وقت و عدم درک درست از ساختار بازی‌ها، آن‌ها را به لبه پرتگاه برده است. در حال حاضر می‌توانیم بازی راکستدی را تنها از نمایشش قضاوت کنیم و خبر تاخیر نشان می‌دهد که نگرانی هواداران از نمایش منتشر شده درست بوده است.

سازندگان باید هر آن چه که در توان‌شان است بسازند. گاهی اوقات ساده بودن و عدم جاه‌طلبی برای تغییر یک ژانر، سازنده را حداقل از شکست دور می‌کند. بیایید و ساده باشید و یک بازی خوب بی‌ادعا بسازید. بیایید و کمی شبیه به Guardians of the Galaxy باشید.

بیشتر بخوانید:

Adblock test (Why?)

لینک منبع


دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.