پیت داکتر یکی از کارگردانهای خلاق استودیوی انیمیشنسازی پیکسار است که در سن ۲۱ سالگی به آنها پیوست و به سرعت با کار روی آثار کلاسیکی مانند «داستان اسباببازی» (Toy Story) جایگاه خود را تثبیت کرد. او کارگردانی فیلمهای موفقی مانند «بالا» (Up)، «کارخانه هیولاها» (.Monsters Inc) و البته «درون و بیرون» (Inside Out) را برعهده داشت که پرفروشترین فیلم خارج از فرنچایز پیکسار تا به امروز است. در سال ۲۰۱۸ او به عنوان مدیر ارشد بخش خلاقیت پیکسار انتخاب شد. داکتر تاکنون ۹ بار نامزد و سه بار برندهی جایزهی اسکار شده است. پیت داکتر در مصاحبهای با نشریهی تایمز درباره آیندهی پیکسار و ارتباط آن با موفقیت انیمیشن «درون و بیرون ۲» (Inside Out 2) مصاحبه کرده است که چکیدهای از آن را در ادامه میخوانید.
در سالهای اخیر، پیکسار با مشکلاتی در زمینه مالی و انتقادی روبرو بوده است. به نظر میرسد فیلمهایی مانند «قرمز شدن» (Turning Red) و «لوکا» (Luca) که بیشتر بر اساس دوران کودکی سازندگانشان ساخته شدهاند، به اندازه داستانهای جهانیتری مثل «داستان اسباببازی» و «کارخانه هیولاها» مورد توجه مخاطبان قرار نگرفتهاند. داکتر اشاره میکند که با گذشت دو دهه از فعالیت استودیو، ارائه ایدههای اورجینالی که با طیف وسیعی از مخاطبان ارتباط برقرار کند دشوار شده است. او میگوید:
خیلیها وقتی من را میبینند میگویند فکر میکردند که وقتی در اتاقشان نیستند اسباببازیهایشان جان میگیرند و باور داشتند که هیولایی در کمدشان پنهان شده است. ما همچنان به دنبال چنین چیزهایی هستیم، اما پیدا کردنشان با رسیدن به بیستوهشتمین فیلممان یا هر تعداد فیلمی که ساختهایم، سختتر و سختتر میشود.
از زمانی که دیزنی در دوران همهگیری فیلمهایی مانند «قرمز شدن»، «لوکا» و «روح» (Soul) را (که داکتر کارگردانی مشترک آن را برعهده داشت) در سرویس استریم دیزنی پلاس منتشر کرد، پیکسار با مشکل جذب دوباره مخاطبان به سینماها مواجه شد. در دو سال گذشته هیچکدام از فیلمهای «لایتیر» (Lightyear) و «بنیادین» (Elemental) نتوانستند انتظارات گیشه را در هفتهی اول اکران برآورده کنند. این استودیو مجبور شد تا با بازگشت به عناوینی مانند «درون و بیرون» که در ابتدا طرفداران را به خود جذب کرده بودند در استراتژی خلاقانه و تجاری خود بازنگری کند.
پیشبینیکنندگان گیشه حدس میزنند که «درون و بیرون ۲» به یکی از پرفروشترین فیلمهای سال ۲۰۲۴ تبدیل شود. با توجه به کمبود محتوای مناسب برای کودکان در سال جاری، صاحبان سینما امیدوارند این فیلم بتواند خانوادهها را به سینما بکشاند. آیندهی پیکسار، فروش گیشهی امسال و به طور کلی سینماها ممکن است تا حدی به موفقیت فیلمهایی مانند «درون و بیرون ۲» وابسته باشد. داکتر میگوید: «اگر این فیلم در سینما خوب عمل نکند، فکر میکنم فقط به این معنی است که ما باید در مورد نحوهی اداره کسبوکارمان جدیتر فکر کنیم.»
«درون و بیرون ۲» چند سال پس از اتفاقات قسمت قبلی روایت میشود، جایی که دختری به نام رایلی برای ورود به دبیرستان آماده میشود. احساسات شخصیتپردازیشدهای درون سر رایلی زندگی و به او برای زندگی در دنیای بیرون کمک میکنند. در تریلرهای منتشرشده از قسمت دوم میبینیم که شخصیتهای شادی، غم، عصبانیت، انزجار و ترس نیمهشب با زنگ هشدار «بلوغ» و معرفی تارهواردان یعنی شرم، بیزاری، حسادت و اضطراب از خواب بیدار میشوند. شادی (امی پولر) و اضطراب (مایا هاوک) بر سر چگونگی هدایت رایلی در دوران پرتلاطم نوجوانی با هم کلنجار میروند.
در ابتدا این سوال مطرح میشود که چرا داستان «درون و بیرون» پتانسیل کافی برای ساخت یک دنباله را دارد. برای پاسخ به آن پیت داکتر با اشاره به انیمیشنهای قبلی مانند «در جستجوی نمو» (Finding Nemo) و «وال ای» (Wall-E) گفت که برای ساخت این فیلمها مجبور به خلق دنیای بزرگی مانند اقیانوس و کهکشان شدند، اما در واقع با انیمیشن «درون و بیرون» بود که متوجه شدند بزرگترین دنیایی که تا کنون خلق کردهاند درون ذهن دختر کوچکی است که شاید تنها سه درصد از آن را توانستند به تصویر بکشند و این دنیای نامتنهای پتانسیل بالایی برای کار کردن دارد. گروه خلاق سازندهی «درون و بیرون» به احساسات پیچیده و مهمی چون اضطراب و غم اشاره کردند که توضیح آن برای کودکان کار دشواری است و با شخصیتپردازی میتوان آن را بهتر روشن کرد.
به وضوح با روی کار آمدن سرویسهای استریم تعداد مخاطبان سینما تا حد چشمگیری کاهش پیدا کرد و این چالش برای انیمیشنهای پیکسار که در دیزنی پلاس پخش میشوند هم وجود دارد که باید با هر ترفندی مخاطبانشان را دوباره به سینما بازگردانند. بخشی از استراتژی که پیکسار برای این مساله در نظر گرفت این بود که دنبالههای بیشتری بسازد. دلیلش هم به خوبی مشخص است چرا که وقتی یک دنباله برای فیلمی موفق ساخته میشود، مخاطبان به واسطه تجربه خوبی که با قسمت اول داشتند، برای تماشای دنباله یا اسپینآف آن برای رفتن به سینما اشتیاق بیشتری به خرج میدهند.
از طرف دیگر، ساخت دنباله تقریبا از ساخت یه کار اورجینال هم سختتر است چون تکرار همان ایدهی قبلی غیرممکن است. برای مثال انیمیشن «لایتیر» که اسپینآفی از فرنچایز محبوب «داستان اسباببازی» بود در گیشه عملکرد ضعیفی داشت. حالا که تمرکز بیشتر روی دنبالهها و اسپینآفها وجود دارد، عملکرد ناموفق این فیلم درس بزرگی به مدیران پیکسار میدهد. ساخت فیلم «لایتیر» به این معنا بود که سازندگان آن بیش از حد به جزییات توجه داشتند. ساخت فیلمی حول شخصیتی که خودش از دل داستان دیگری بوجود آمده بود برای مخاطب کمی گیجکننده و فاقد جذابیت است.
جدا از دنبالهها و اسپینآفها پیکسار باید به فیلمها، داستانها و شخصیتهای اورجینال هم توجه کند. با وجود اینکه مردم بیشتر به دنبال تماشای داستانی هستند که از قبل برایشان آشنا است و به خاطرش برای رفتن به سینما تشویق میشوند، اما همیشه موضوعات و محتوایی وجود دارد که مخاطب بتواند با آنها همذاتپنداری کند؛ ویژگی مهمی که تمام فیلمهای پیکسار را نسبت به رقبایش متمایز میکند.
اخیرا یک مقاله در بلومبرگ تاکید کرد که پیکسار در آینده به دنبال اولویت دادن به کلیات به جای جزئیات خاص است. یعنی فیلمهای کمتری بر اساس تجربیات خاص دوران کودکی سازندگان ساخته میشود و در عوض فیلمها بیشتر بر اساس حقایق جهانشمول بنا خواهند شد. اما مگر جزئیات خاص جهانشمول نیستند؟ پس پیکسار چطور باید به تعادل دست پیدا کند؟
مساله این است که دلیل عدم موفقیت فیلمهای اخیر پیکسار که از تجربههای شخصی سازندگانشان الهام گرفته شدهاند خاص بودن و توجه بیش از حدشان به جزییات نیست. مساله این است که یک داستان حول یک شخصیت خاص شکل میگیرد و گاهی اجازه دادن به فیلم برای اینکه به سمتی پیش برود که تمام مخاطبان بتوانند با آن ارتباط برقرار کنند غیرممکن است. برای مثال انیمیشن «در جستجوی نمو» یک فیلم خیلی شخصی است. بدیهی است که اندرو استانتون (نویسنده/کارگردان)، نه ماهی است و نه پدر مجرد. اما او متوجه شد که خودش هم در تلاش برای محافظت از فرزندش، او را بیش از حد کنترل میکند. او توانست از این احساس به عنوان سکوی پرتابی برای تعریف داستانهایی دربارهی اختاپوسها و انواع و اقسام موجودات وحشی و سرگرمکننده استفاده کند. این نمونهی موفقی از توجه به جزییاتی است که میتواند جهانشمول هم باشد اما گاهی تجربه شخصی یک پروسهی طبیعی روایت داستان را به سمت خوبی سوق میدهد و گاهی هم مثل فیلم «قرمز شدن» مانع آن میشود.
موضوع دیگری که داکتر درباره آن نظراتی را مطرح کرد، انیمیشنهای کوتاه پیکسار بود. وقتی برای اولین بار دیزنی پلاس معرفی شد، پیکسار بلافاصله با دهها انیمیشن کوتاه کارش را آغاز کرد. اما معلوم شد مخاطبان پیکسار دنبال فیلمهای کوتاه و کوچک نیستند. انیمیشنهای کوتاه به اندازهی کافی موفق نبودند و ارزش بودجهای که برای ساختشان هزینه میشد را نداشتند. برای همین دیزنی از پیکسار خواست که روی چیزی جز فیلم بلند تمرکز نکند.
تحقیقات همچنین نشان داده است که هر چقدر یک فیلم در سینما موفق باشد، بعدا در دیزنی پلاس موفقتر میشود. شاید اینطور به نظر برسد که اگر یک فیلم در سینما خیلی خوب بفروشد، دیگر کسی در دیزنی پلاس سراغش را نمیگیرد چون قبلا آن را دیده است؛ اما در واقع برعکس است. این مساله تنها به دیزنی پلاس محدود نمیشود و در مورد سرویسهای استریم دیگری چون نتفلیکس هم همینطور است. «برادران سوپرماریو» (Super Mario Bros) 25 هفته در لیست ۱۰ فیلم برتر نتفلیکس قرار داشت. این فیلم در سینماها هم خوب فروخت و حالا هم در استریم موفق است.
داکتر معتقد است در دنیایی که رقابت با سرویسهای استریم کار دشواری است، بیشتر باز ماندن پنجرهی اکران سینمایی میتواند به فروش بهتر فیلمها کمک شایان توجهی کند. تنها در این صورت است که مخاطب به این نتیجه میرسد که اگر فیلم را در سینما نبیند، برای تماشای آن در سرویس استریم مجبور است مدت زمان طولانیتری منتظر بماند. «درون و بیرون ۲» ۱۰۰ روز برنامهی اکران سینمایی دارد. این فرصت خوبی برای یک دنباله انیمیشنی است. البته برای «بنیادین» هم همینطور بود. در روزهای اولیه اکران فیلم نتوانست مخاطب زیادی با خود به سینما بیاورد اما با گذشت رمان همه چیز تغییر کرد. مسالهی بازاریابی، رقابت با فیلمهای پرمخاطب دیگر و تصوری که بینندگان نسبت به داستان داشتند همه و همه دلیلی برای شروع نهچندان موفق این فیلم بود. اما بعد از تعریفهایی که بین مردم رد و بدل شد، علاقهمندان به سینما برای دیدنش ترغیب شدند. این در صورتی است که اگر سه هفته بعد از اکران سینمایی در دیزنی پلاس منتشر میشد، این اتفاق نمیافتاد.
تحلیلگران صنعت انیمیشن روی اکرانِ اولین هفتهی «درون و بیرون ۲» حساب ویژهای باز کردهاند که اگر موفق نشود، گیشه تابستان و البته پیکسار محکوم به فنا است. اما با یک حساب سرانگشتی میتوانیم مطمئن باشیم که «درون و بیرون ۲» وضعیت خوبی در گیشه خواهد داشت. شخصیتهای شناختهشده، صداپیشههای محبوب و مفهوم عمیق و ارزشمندی که در دل داستان نهفته است به فروش گیشه کمک خواهد کرد.
پیکسار اخیرا تغییرات بنیادین زیادی مثل تعدیل نیرو و رفتن به سمت فیلمهای کمبودجه در مجموعه خود اعمال کرده است. در دوران «کارخانه هیولاها» تا «راتاتویی» (Ratatouille) از لحاظ مالی آزادی بیشتری برای پیکسار وجود داشت. اما حالا صاحبان صنعت ریسک کمتری میکنند و هدفمندتر به پیش میروند. از پیت داکتر درباره ساخت نسخههای لایو اکشن انیمیشنهایی مثل «راتاتویی» سوال شد و او اینطور پاسخ داد:
شاید گفتنش کمی دردسرساز شود، اما [این اقتباسهای لایو اکشن] به نوعی برایم آزاردهنده است. من از ساختن فیلمهای اورجینال و منحصربهفرد لذت میبرم. بازسازی کردن آنها برای من شخصا خیلی جالب نیست. نمیدانم چطور میشود یک موش را در یک لایو اکشن بامزه نشان داد. خیلی سخت است. خیلی از چیزهایی که خلق میکنیم فقط به خاطر قوانین دنیای [انیمیشن] کار میکنند. اگر یک آدم وارد خانهای شود که در هوا معلق است، ذهن ما میگوید صبر کن! خانهها خیلی سنگین هستند، چطور بادکنکها میتوانند خانه را بلند کنند؟ اما اگر یک شخصیت کارتونی در خانه باشد، مخاطب راحتتر میپذیرد. دنیاهایی که ما ساختیم خیلی راحت به دنیای واقعی ترجمه نمیشوند.
منبع: time
دیدگاهتان را بنویسید