قصهی زندگی دِو پتل شاعرانه است. هنگامی که دنی بویل او را برای نقش اصلی «میلیونر زاغهنشین» (۲۰۰۸) انتخاب کرد، دلیلش این بود که هیچ شباهتی به قهرمانهای سینمایی نداشت، نه تنومند، نه خوشچهره، نه کاریزماتیک. پتل در سالهای بعدی به یک چهرهی محبوب تبدیل شد اما دیدگاه هالیوود نسبت به او تغییر نکرد؛ کسی پسرک را به چشم یک قهرمان اکشن نمیدید، بنابراین خودش دست به کار شد و در قامت یک فیلمساز مولف، نخستین پروژهی سینماییاش را یکتنه پیش برد تا به همه ثابت کند که یک قهرمان اکشن تمامعیار است، خیلی تنومند، خوشچهره و کاریزماتیک. نقد فیلم «مرد میمونی» -یا همان «مانکی من»- (Monkey Man) را در این مطلب میخوانید.
هشدار: در نقد فیلم «مرد میمونی» خطر لو رفتن داستان وجود دارد
هنگامی که «جان ویک» (۲۰۱۴) اکران شد، کسی انتظار نداشت چیزی بیشتر از یک فیلم اکشن معمولی باشد. ما قصهاش را هزاران بار شنیده بودیم: قهرمانی که میخواهد انتقام بگیرد و به تنهایی در مقابل صدها نفر ایستادگی میکند. این فیلم اما نهتنها به یک پدیده تبدیل شد بلکه ژانر اکشن را متحول کرد. در آن دوره، رایج شده بود که فیلمها از تکانهای شدید دوربین و برشهای متوالی برای خلق هیجان استفاده کنند، رویکردی که تنها دستاوردش سرگیجه و سردرد تماشاگر بود اما سازندگان را به هدفشان میرساند، یعنی آنها بدون برنامهریزی، طراحی مبارزات (fight choreography) و حتی بودجه، میتوانستند ادعا کنند که اکشن ساختهاند. «جان ویک» اما به مسیر متفاوتی میرفت، در مورد تکتک لحظات اکشن آن فکر شده بود و این سکانسها بیپرده، بدون تقلب، بدون ادا و ترفندهای رایج تدوین به نمایش گذاشته میشدند.
با بازخوردهای مثبتی که «جان ویک» دریافت کرد، بدیهی بود که ساختار اکشن آن و البته ایدهی ارتش یکنفره بار دیگر ترند شود. فیلمهایی همچون «بلوند اتمی» (۲۰۱۷) و «هیچکس» (۲۰۲۱) دقیقا با همان ساختار ساخته شدهاند و «مرد میمونی» هم در نگاه اول، یادآور جان ویک است اما در حقیقت تفاوتهای واضحی با آن دارد و بیشتر از اینکه به گانفو (Gun fu – تلفیق مبارزات تنبهتن با اسلحه که «جان ویک» بار دیگر آن را در کانون توجه قرار داد) تکیه کند، به آثار رزمی کلاسیکی همچون «اژدها وارد میشود» (۱۹۷۳) نزدیکی دارد. «مرد میمونی» البته فیلم ساختارشکنی نیست اما به دلیل فضای متفاوتی که انتخاب میکند (بستر فرهنگی-اجتماعی هند)، با آثار کلیشهای و معمولی بازار متفاوت است.
داستان با یک قهرمان بینام -ملقب به بچه- آغاز میشود که ماسک میمون بر چهره میزند و در مبارزات زیرزمینی شکست میخورد تا کسب درآمد کند و احتمالا این کتک خوردنها مرهمی بر زخمهای کهنهی اوست که نمیداند چگونه آنها را التیام ببخشد. او این ماسک را به یاد قصهای استفاده میکند که مادرش در دوران کودکی برایش تعریف کرده بود: هانومان، یک خدای هندیِ نیمه-میمون، نیمه-انسان که در دوران کودکی، به خاطر یک اشتباه از سوی خدایان دیگر مجازات میشود و قدرتهایش را از او میگیرند. پسرک در واقع نسخهای نمادین از هانومان است (در نیمهی دوم فیلم)، یک سلحشور با قدرت فیزیکی خارقالعاده که هدف والای مشخصی هم دارد، اینکه جهان اطرافش را به جای بهتری تبدیل کند.
بچه اما در ابتدا هدف دیگری را دنبال میکند، اینکه انتقام قتل مادرش را بگیرد. «مرد میمونی» را باید به دو قسمت تقسیم کنیم و این دو بخش به حدی متفاوت هستند که میتوانیم آنها را دو اثر سینمایی متفاوت بدانیم (و البته یک مشکل بزرگ هم ایجاد میکنند، اواسط فیلم، ریتم به کلی سقوط میکند). در بخش اول، ما با جوانی خام همراه میشویم که خون جلوی چشمانش را گرفته و فقط به دنبال انتقام است. «مرد میمونی» در این نیمه، سنخیتی با «جان ویک» ندارد و حتی به معنای واقعی کلمه به این مسئله اشاره میکند، جایی که فروشندهی زیرزمینی، به بچه نسخهی چینی اسلحهی مشهور جان ویک را پیشنهاد میدهد اما پسرک چیز دیگری را انتخاب میکند. او جان ویک نیست، مهارتهایش را ندارد، کسی را به تاکنون به قتل نرسانده و حتی یک بار شلیک کردن اسلحه هم برایش استرسزا است.
فیلم از نظر منطق روایی، در نیمهی نخست مشکلات کوچکی هم دارد، مثلا برای قتل رئیس پلیس، آیا راه بهتری وجود نداشت؟ بهتر نبود که در محیط مناسبتری به او نزدیک شد یا به جای شلیک با اسلحه، او را مسموم کرد؟ یا حداقل صداخفهکن را به کار گرفت تا همه خبردار نشوند؟ فرض را بر این میگذاریم که پسرک کمتجربه است و به همهی ابعاد نقشهی انتقام خود فکر نکرده است. در یک فیلم اکشن اما داستان اهمیت زیادی ندارد، یک سکوی پرتاب است تا موقعیت اکشن ایجاد کند و اینجا، سوق دادن قصه به یک کلاب مخفی با حضور چهرههای فاسد و پرنفوذ شهر، انتخاب درستی بود. این بخشها اما از یک زاویهی دیگر هم جذابیت دارند، اینکه با شجاعت، ابعاد تاریک کشور هند را نشان میدهند.
فیلمهای هندی حتی اگر فساد را به تصویر بکشند، آن را در ساختاری مشخص و محافظهکارانه به نمایش میگذارند. دیو پتل اما اینجا، آزادی کامل داشته تا سیاهترین تصویر ممکن از فساد دولتی و جرائم سازمانیافته را ارائه دهد و اگرچه قصهاش در شهری خیالی رخ میدهد، او مشخصا در حال انتقاد از وضعیت سیاسی-اجتماعی هند است. با این حال، او هرگز به عمق نمیرود و همهچیز را سطحی عرضه میکند، اقتضای یک فیلم اکشن هم نبود که بخواهد حرفهای مهم بزند، در نتیجه داستان به کشمکشهای کممایه میان ثروتمندانِ فاسد و فقرای نگونبخت خلاصه میشود.
و اما در نیمهی دوم، قهرمان قصه معنویت را تجربه میکند و میفهمد که باید از قید و بند گذشته رها شود، جهان را طور دیگری ببیند و رشد کند تا بتواند به آنچه که میخواهد برسد. اینجا، هدف کوچکتر او یعنی انتقام قتل مادرش با یک هدف والاتر، یعنی مبارزه با فساد و بهبود زندگی مردم، همسو میشود. قهرمان قصه دیگر برای خودش نمیجنگند، بلکه نمایندهی همهی مردم شهر است. به سبک آثار اکشن کلاسیک، بخش آمادگی فیزیکی قهرمان قصه با یک مونتاژ عرضه میشود که اگر سختگیر باشیم، از آن هم میتوان انتقاد کرد، قهرمان قصه چگونه با مشت زدن و چند حرکت آمادگی جسمانی، بدون حضور استاد و مرشد، تکنیک مبارزه را تا این حد حرفهای یاد میگیرد؟ اهمیتی ندارد، مهم این است که بچه به یک مرد تبدیل میشود، یک مبارز شکستناپذیر که مثل جان ویک -و قهرمانان زخمخوردهی قبل از او- دشمنان را یکی پس از دیگری به جهان باقی میفرستد و کسی نمیتواند جلوی او را بگیرد.
دو پتل به عنوان یک فیلمساز بیتجربه، اثر سینمایی بیادعا اما راضیکنندهای ساخته است اما در «مرد میمونی» ضعفهای واضحی نیز به چشم میخورد. شاید بزرگترین مشکل، استفاده از دوربین روی دست و تلاش برای خلق تعلیق مصنوعی بهواسطهی تکانهای شدید دوربین و کلوزآپهای بیمعنا باشد. بعضی از لحظات فیلم حتی در این زمینه به حدی افراطی میشود که شاید مخاطب را آزار دهد؛ خوشبختانه پتل گاهی از دوربین ثابت -یا حداقل با تحرک کمتر- هم استفاده میکند. کمبود بودجه، بیتردید مهمترین دلیل استفادهی او از دوربین روی دست بوده است؛ او حتی در مصاحبههایش به این مسئله اشاره کرده که به دلیل محدودیت بودجه، بخشهایی از فیلم را با دوربین موبایل ساختهاند! استفادهی افراطی پتل از فلشبکها و مدیریت نامناسب ریتم از دیگر مشکلات «مرد میمونی» است که میتوان از آنها چشمپوشی کرد زیرا فیلم بههیچوجه در شرایط ایدهآلی تولید نشده است (از ورشکسته شدن تهیهکننده تا شکستن دست و پای پتل و همهگیری کووید ۱۹ که باعث شد تیم سازنده نتواند فیلمبرداری را در هند انجام دهد).
«مرد میمونی» شاید فیلم اکشن مهجوری باشد اما هرگز این حس را به شما منتقل نمیکند که در حال تماشای یک فیلم آماتور و درجهدو هستید و برخی از لحظات اکشن آن با بهترینهای سالهای اخیر برابری میکند. مشکلاتی که پتل در مسیر تولید این پروژه تجربه کرد، تفاوت چندانی با قهرمان قصهاش ندارد اما او از این ماموریت سربلند بیرون آمد و حتی میتوان نامش را در فهرست فیلمسازان آیندهدار قرار داد. پتل اما نهتنها به عنوان فیلمساز بلکه به عنوان بازیگر هم بهترینِ خودش است و مشخصا همهی انرژی و استعدادهای خود را به کار گرفته تا اثری بسازد که ارزش تماشا دارد. بیدلیل نبود که جردن پیل اعتقاد داشت این فیلم حتما باید در سالنهای سینما دیده شود. با وجود این، «مرد میمونی» برای همه نیست و از آن نباید انتظار یک «جان ویکِ» پرهیاهو را داشته باشید.
شناسنامه فیلم «مرد میمونی» (Madame Web)
کارگردان: دو پتل
نویسنده: دو پتل، پل آنگوناولا، جان کولی
بازیگران: دو پتل، شارلتو کوپلی، سوبهیتا دولیپالا، آشوینی کالسکار، ماکاراند دشپانده
محصول: ۲۰۲۴، آمریکا، کانادا
امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۷.۱ از ۱۰
امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۸۴٪
امتیاز نویسنده: دو و نیم از پنج
خلاصه داستان: یک قهرمان بینام -ملقب به بچه- (دو پتل) که در دوران کودکی، شاهد قتل مادرش بوده است. حالا در بزرگسالی در مبارزات زیرزمینی شرکت میکند و به عمد شکست میخورد تا کسب درآمد کند و انتقام مرگ مادرش را بگیرد. او اما به دلیل کمتجربگی، در پروسهی انتقام با مشکلات اساسی روبهرو میشود و نه تنها به هدفش نمیرسد بلکه از سوی پلیس تحتتعقیب قرار میگیرد تا اینکه….
نقد فیلم «مرد میمونی» دیدگاه شخصی نویسنده است و لزوما موضع دیجیکالا مگ نیست.
منبع: دیجیکالا مگ