بالاخره برای رسیدن شغل رویایی خود، قصد شرکت در مصاحبه دارید. دهها درخواست برای این شغل شده، دهها نامه در همان گام اول رد شدهاند، اما اکنون واقعا در فاصله نزدیک با شغل خود ایستادهاید. داخل میروید، شاید کسی آن داخل باشد که شغل آینده شما را تضمین کند، یک لیوان آب بریزید تا اعصابتان آرام شود.
اما چیزی که نمیدانید این است که هیچ کدام از اینها مهم نیست.
زمانی که مصاحبهکننده به شما نگاه کرد، به این نتیجه رسید که شما آنقدر بیکفایت و غیرقابل اعتماد به نظر میرسید که هرگز به این شغل نخواهید رسید.
زیرا متأسفانه، مصاحبهگر شما یکی از افرادی است که تمایل به قضاوت در مورد ویژگیهای شخصیتی فقط از یک نگاه سریع به چهره یک فرد دارد.
جالب است که تحقیقات جدید هم وجود چنین افرادی را تایید کرده است.
به دو صورت زیر نگاه کنید. آیا شما این افراد را استخدام میکنید؟ چه کسی باهوشتر به نظر میرسد؟
این تصاویر توسط روانشناسی لیزا دی بروین و همکارانش ساخته شده است. در واقع، آنها تصاویر ترکیبی هستند که هر یک از آنها با ترکیب چهار چهره مختلف ایجاد شدهاند!
با اینکه اگر این چهرهها واقعی نیستند، ممکن است شما هنوز هم در مورد شایستگی هر فرد ترکیبی بر اساس حالت چهره و ساختار آنها یک حکم فوری داشته باشید.
قضاوت سریع در مورد اینکه چقدر باید به کسی اعتماد کنیم، احتمال اینکه چقدر مسلط باشد یا چقدر باهوش است، میتواند تخمینهای مفیدی از شخصیت باشد.
اما متأسفانه این نیز میتواند منجر به کلیشهسازی شود.به عنوان مثال، این تصور که افراد با ویژگیهای فیزیکی خاص باید همگی غیرقابل اعتماد باشند.
قضاوتهای سخت
کار اخیر محققان ژاپنی چیز نگرانکنندهتری را نشان میدهد. که برخی از ما تمایل داریم در مورد ویژگیها و شخصیت دیگران فقط بر اساس ظاهر صورت نتیجهگیری کنیم.
در یک سری از مطالعات آنلاین با بیش از ۳۰۰ شرکتکننده، آتسونوبو سوزوکی و همکارانش آنچه را «استنتاج ویژگیهای مبتنی بر چهره» (FBTIs) مینامند، پیدا کردند. اساساً، داوطلبها با نگاهی کوتاه به چهره شخصی، یک سری قضاوتهای شخصیتی انجام میدادند.
همه آنها چهرهشناسی میکردند، اما برخی افراد قضاوت افراطی میکردند.حتی زمانی که سن، جنس، و قومیت شرکتکنندگان کنترل میشد، باز آنها معیارهایی درونی برای انتخاب داشتند.
تصور کنید که نوع خاصی از چهره را میبینید، شاید با چشمانی خشنو ویژگیهای مردانه، و بلافاصله این تصور را به دست میآورید که فرد به شدت غیرقابل اعتماد است. یا اینکه فردی با ویژگیهای زنانهتر و چشمان بزرگتر ناتوان است.
سوزوکی و همکارانش میگویند، این واقعاً مشکل ساز است.
ما از قبل میدانستیم که سوگیری ناخودآگاه در تصمیمگیری درباره استخدامهای جدید زیاد است. یک مطالعه در سال ۲۰۱۸ نسخههای جداگانهای از رزومههای تقریباً یکسان را برای درخواست ۵۰ شغل مختلف ارسال کرد.
تنها تفاوت نام روی CV بود: آدام اسمیت در یکی و راویندرا تالوال در دیگری. راویندرا تقریباً نیمی از پاسخها را در مقایسه با همزاد یا داپلگانگر انگلیسیاش با صدای سنتی دریافت کرد.
الکساندر تودوروف، یکی از چهرههای برجسته در تحقیقات میگوید این قضاوتهای فوری قابل پیشبینی هستند اما معمولاً نادرست هستند.
همچنین میدانیم که معمولاً به سختی میتوان برداشتهای اولیه را از بین برد. بنابراین این میتواند به این معنی باشد که افراد اشتباهی اغلب برای مشاغل استخدام میشوند.
چیزی که در مورد تعصب ناخودآگاه وجود دارد این است که شما خودتان متوجه نمیشوید که در بیشتر مواقع این کار را انجام میدهید. این یکی از دلایلی است که برخی از شرکتها بر آموزش سوگیری ناخودآگاه اصرار دارند (اگرچه برخی از افراد هنوز از انجام آن امتناع میورزند ).
آموزش سوگیری ناخودآگاه راه حلی برای تبعیض نیست، اما نشان داده شده است که حتی مداخلات کوتاه نیز نگرش افراد را تغییر میدهد.
شما میتوانید آموزش سوگیری ناخودآگاه را برای پیش داوریها علیه سایر ویژگیهای فیزیکی مانند نژاد، جنسیت و وزن طراحی کنید. اما به نظر میرسد که چهرهگرایی یا چهعرهشناسی یک کلیشه فراتر از قومیتها، جنسیتها و ظاهر فیزیکی است
یک راه حل میتواند این باشد که با انجام آزمایشی مشابه آزمایش سوزوکی، مردم را آگاه کنیم که FBTIهای شدید نشان میدهند.
تحقیقات نشان داده است که آگاه شدن از سوگیریهای شما میتواند در کوتاه مدت منجر به تغییر طرز فکر شود، اما افراد به مداخلات اضافی به صورت دورهای نیاز دارند تا هر گونه تغییر رفتار واقعی را پایدار کنند.
شاید فقط آگاه کردن کسی که بر اساس ظاهر چهره قضاوتهای شخصیتی افراطی انجام میدهد برای کشاندن سوگیری ناخودآگاه به خودآگاه کافی باشد.
ما مطمئناً باید تلاش کنیم. در غیر این صورت ممکن است در آینده خودمان قربانی چهرهگرایی شویم.
منبع: The Conversation