
حقیقتاش این است که سریال خوب در مورد محیط دانشگاهی و کالج زیاد نداشتهایم. سریالها نوجوانپسندی البته بودهاند، اما نه چندان دندانگیرِ، خندهدار یا درام.
به نظر میرسد که جور کردن داستان سریال دانشگاهی که واقعا روایط حقیقی و وقایع دانشگاه را با مقدار چاشنی طنز یا حادثه نشان بدهد، کاری دشوار است.
چند وقت پیش سریال «صندلی» The Chair نتفلیکس بود، با بازی ساندرا اوه در ابتدا امیدارکننده به نظر رسید، اما پس از یک فصل به پایان رسید و ما باز نتوانستیم سریالی ببینیم که شور و شر و تکاپهای دانشجویان از یک سو و مشکلات خاص استادها را از سوی دیگر بتواند نشان بدهد.
اما آخرین تلاش از این دست، Hank Lucky از AMC است که از روی یک رمان اقتباس شده است. این سریال اقتباسی است از رمان «مرد مستقیم» Straight Man، از ریچارد روسو است که برنده جایزه پولیتزر هم شده است. بسیاری از آثار روسو عناصری را از زندگی واقعی او به عنوان یک استاد انگلیسی دارند. این پیشینه توضیح می دهد که چرا “لاکی هنک” با این دقت احساسات استاد را به تصویر می کشد.
باب اودنکرک در نقش ویلیام هنری دورو جونیور بازی میکند که ریاست دپارتمان انگلیسی در کالج ریلتون، یک موسسه آموزشی کوچک و سطح متوسط هنر در پنسیلوانیا است.
طول عمر او در این سمت شاید به خاطر بدبینی او در این مدت بوده باشد. او را در اول سریال میبینیم که با تندی در مورد داستان یکی از دانشجوهایش اظهار نظر میکند. در حالی که او آخرین و تنها رمانش را سالها پیش نوشته، نوشته دانشجویش را فاقد تکنیکهای لازم و مسخره ارزیابی میکند.
بعد هم از روی عصبانیت به انتقاد دانشجوی دیگری پاسخ میدهد و میگوید که صرف بودن آنها در کالج نشاندهنده نیاز آنها به او در این کالج سطح متوسط است.
این صراحت کار از دست او میدهد و همکارانش به او میتازند که چرا اینقدر سطح دانشکده را در نزد دانشجوها پایین قلمداد کرده.
از سوی دیگر در خانه او باید با همسر که در کارها زیرکتر از او نمینماید، زندگی کند و از عهده بحرانهای دوره بلوغ دخترش برآید. نقش همسر او را میری انوس بازی میکند. شاخصترین کار او به نظرم سریال The Killing باشد که در آن نقش کارآگاه سرا لیندن را بازی میکرد.
دسیسه های اساتید زیر نظر هنک می پردازد، شروع میشود و قدرت او به چالش کشیده میشود.
در قسمت دوم که هنوز به طور عمومی پخش نشده و فقط برای منقدها پخش شده، رفتار هنک، دوارتمان زبان انگلیسی را به هم میزند، و استادان از شیطنتهای او خسته میشوند، سریال شبیه یک کمدی اداری میشود و استادها در پی گرفتن جایگاه او برمیآیند.
به نظر میرسد که ما با یک کمدی محل کار روبرو هستیم، چیزی شبیه «دفتر» و «سیلیکون ولی».
حال و هوای آرام «هنک خوش شانس» برای هرکسی که انتظار نمایشی پر جنب و جوش مثل «بهتره با ساول تماس بگیری» دشوار باشد. اما هنک از آن دسته آدمهای دوستداشتنی است که برخی از بینندگان آنقدر عمیق با او ارتباط برقرار میکنند. کسانی که با جهان بینی بدبینانه هنک ارتباط برقرار نمی کنند یا از محیط او لذت نمی برند، احتمالا بهتر است این سریال را کنار بگذارند.